چرا من؟
«وضعیت مرزی» اوضاع و احوالی است که آدمی در مواجهات وجودی آن را درک میکند. احوالی که انسان در مرز میان بود و نبود، سلامت
«وضعیت مرزی» اوضاع و احوالی است که آدمی در مواجهات وجودی آن را درک میکند. احوالی که انسان در مرز میان بود و نبود، سلامت
درست یادم نیست درد از چه زمانی به سراغم آمد. ابتدا خفیف بود.اعتنا نمیکردم. کم کم آزاردهنده شد. رفتم پیش دکتر: – بگو ببینم دقیقاً
دو فیلم “هر شب تنهایی” به کارگردانی رسول صدرعاملی و “زندگی ام بدون من” به کارگردانی ایزابل کویست موضوع های یکسانی دارند: یک زن جوان،
این یادداشت در ابتدا قرار بود درباره ی زندگی یکی از ستاره هایی باشد که در مرحله ای از زندگی با سرطان دست و پنجه
دکتر محمد سعادت، پزشکی عالیقدر و زحمتکش، ادیب و شاعری توانا که سمبل عشق و عاطفه بود، جسم دنیایی خود را ترک گفت. ایشان در
وارد بخش که می شدی سمت چپ دفتر کارش بود. آنقدر بی تکلف برخورد می کرد که فکر می کردی اشتباه گرفته ای.کم نبودند کسانی
دختر جوانی برای مادرش از مشکلات زندگی اش شکایت می کرد، اینکه چطور همه چیز برایش سخت پیش می رود، از پس حل کردن مشکلاتش
دو مرد که هر دو بسیار بیمار بودند، در اتاق مشترکی در بیمارستان بستری شدند. بیماری که تختش کنار پنجره اتاق بود، برای بهبود عملکرد
همایش پرورش امید در اندیشه ها در اولین دوشنبه هر ماه به همت آقای دکتر فریدون سیرتی و همکاری جمعی از پزشکان، روانشناسان، کارشناسان فیزیوتراپی
پروانه وار حواسشان به شمع حضور هم هست. زن جوان با عشق و بی قراری دنبال آخرین شمارش گلبولهای سفید همسرش بود. دلش می خواست
از مرتضی پاشایی و ابوالفضل پورعرب تا سوفیا ورگارا و لانس آرمسترانگ بعضی ها فکر می کنند درد و رنج و فقر و بیماری، مختص
زن خمیازه بی صدایی کشید، بسمت پنجره رفت، پرده اطاقش را کنار زد. نور خورشید پاشید به گلهای قالی کف اطاق. ساعت ها بود بیدار