سرطان یکی از انواع بیماری هایی است که فرد بیمار مثل سایر بیماری ها که به دنبال معالجه ودرمان آن می رود، باید در پی درمان آن باشد. در کتب پزشکی به این مطلب اشاره شده که خیلی از بیماری های شایع، از سرطان خطرناکتر هستند و احتمال دارد موجب کاهش طول عمر شخص بیمار شده و خطرمرگ بیمار را افزایش دهد. اما وقتی افراد در مورد آن بیماری ها می شنوند، خیلی ناراحت نمی شوند. مثلاً وقتی به کسی می گویند؛ دریچه قلبت تنگ شده، یا نارسایی قلبی داری،ناراحت نمی شود، از نظرروحی هم صدمه نمی بیند و به دنبال درمان می رود. در واقع حتی اگر طول عمرش خیلی کمتر از طول عمر کسی باشد که به یکی از انواع سرطانها مبتلا است، او درمانش را کامل انجام می دهد. چرا؟ چون احتمال دارد با تلاش پزشک بتواند کاری کند تا یکی دوسال دیگر زنده بماند. ولی وقتی اسم سرطان می آید، متأسفانه مردم واکنش بسیار بدی درمقابل آن نشان می دهند. ترس و واهمه قدرت فکر کردن را از آنها می گیرد، درحقیقت سرطان را مثل سایر بیماری های قابل درمان و کنترل نمی بینند. در بعضی مواقع می بینیم بعضی از انواع سرطان ها خیلی آسان تر از سایر بیماری ها قابل علاج هستند؛ بنابراین با علم امروز این همه واهمه به خاطر ابتلابه سرطان معنی ندارد. شاید سی سال پیش ترس و واهمه ناشی از ابتلا به بیماری سرطان منطقی بود، ولی در حال حاضر این برخورد غیر منطقی است.
اما چگونه این فرهنگ شکل گرفته است وچرا مردم از شنیدن نام سرطان واهمه دارند؟ عدم وجود امکانات کافی برای درمان در گذشته و ضعف فرد بیمار در مقابل چشم اطرافیان، صحنه حزن انگیزی ایجاد می کرد که مشاهده آن موجب فراهم شدن ذهنیت بد و ایجاد فرهنگی شده که در حال حاضر شاهد آن هستیم. خوشبختانه با دستاوردهای علمی نوین و تحقیقات گسترده ای که همچنان در حال اجرا و انجام است، امروزه به این نتیجه دست یافته ایم که بیشتر سرطانها قابل درمان هستند. سرطان یکی از بیماری های مهم قرن اخیر به شمار می رود، اما راه های درمان آن هم درحال افزایش است.
اما سرطان چیست؟
سرطان، سلول طبیعی بدن است که در اثر تقسیم سلولی، ژن هایش جابه جا شده و منجر به ایجاد ژن های جدید می شود. این ژن های جدید به اونکوژن معروف هستند.
اصولا سلول های بدن، درحالت عادی ودرمواقعی که بدن به آنها نیاز داشته باشد،تکثیر می شوند. اگر سلولی پیر و کهنه شود، می میرد یا از بین می رود و سلول جوان دیگری جایش را می گیرد. سلول جوان رشد و تکامل پیدا می کند و فعالیت سلول قبلی را انجام می دهد. مثلاً یک سلول معده، اسید معده ترشح می کند یا یک سلول مخاط معده، اسید معده ترشح می کند و بعد از طول عمر سلول، از بین می رود و سلول جدید جایگزین سلول قدیمی می شود. در بدن ما میلیاردها سلول در حال تقسیم شدن به سلول های جوان تر هستند و سلول های کهنه از بین می روند. هرکدام از این سلول ها می توانند باعث ایجاد سرطان شوند. شاید بتوان گفت هیچ یک از انواع بیمار یها به اندازه سرطان به بدن انسان نزدیک نیست. برای همین نباید از آن ترسید، چرا که سرطان جزئی از وجود ماست.
اما وقتی سلول ها بدون نیاز بدن به آنها، شروع به تکثیر می کنند و درحال تقسیم شدن، آن فعالیتی که به عهده شان است را انجام نمی دهند و به مرحله ای نمی رسند که وظیفه و مسئولیتشان را انجام بدهند تا بعد پیر بشوند و از بین بروند مثل آدمهایی که سربار جامعه و مخل آسایش سایرین می شوند. تعدادشان آنقدر زیاد می شود که قابل کنترل نیستند و تمام مواد غذایی بدن را مصرف می کنند. چون تعهد ندارند در آن بافت بمانند، می توانند به هرجا سرکشی کنند یا به عبارتی متاستاز بدهند و برای فرد مشکل ایجاد کنند. اصولا علم جدید، به اثبات رسانده که ما می توانیم به موقع، خیلی از سرطان ها را معالجه کنیم، البته پیشگیری هم امر بسیار مهمی است. اگر بیماری سرطان به موقع تشخیص داده شود، فرد بیمار هم می تواند طول عمر بیشتری داشته باشد و هم هزینه های کمتری برای درمان پرداخت کند، در حالی که تأخیر وعدم پیگیری ممکن است من و همکارانم را برای درمان به زحمت بیندازد. در این صورت ما تمام زحمت مان را میکشیم ولی نتیجه ای را که دلمان می خواهد به دست نمی آوریم.
برای همین همیشه شناسایی به موقع سرطان، مهمترین قسمت کار، یا به عبارتی 80 درصد آن است؛ این قضیه بسیار مهم و حیاتی است.به عنوان مثال روی ماموگرافی خانم های بالای 40 سال تاکید زیادی شده تا قبل از بروز مشکل جدی، از سرطان سینه پیشگیری شود. ولی متأسفانه در جامعه ما به علت این که فرهنگ ترس از بیماری وجود دارد، خود مردم پیگیری نمی کنند. هر کسی با خود می گوید بروم و معاینه شوم که چی؟
گاهی اوقات اگر بیماری حتی علائمی داشته باشد، باز اهمیت نمی دهد، وقتی مراجعه میکند که از نظر ما وقت مناسبی نیست و دیر شده است. به خاطر سهل انگاری و مراجعه دیر هنگام افراد، هم خودشان، هم خانواده شان و هم تیم پزشکی را به زحمت می اندازند و هزینه درمانشان را هم بالا می برند.
برای همین من از هموطنان عزیز در هر کجای این کشور بزرگ و پهناور که هستند، تقاضا می کنم از این بیماری هراس نداشته باشند. سرطان هم مثل سایر بیماریها قابل درمان و علاج است. خیلی ها معالجه شده و مشغول کار و زندگی خودشان هستند. بیماری سِل که در سال های دور غیر قابل علاج بود و دارویی برایش وجود نداشت، اکنون قابل علاج است. دیگر هیچ کس در مورد لاعلاج بودن بیماری سل صحبت نمی کند. شکرخدا به خاطر کارهای پژوهشی و تحقیقاتی که روی بیماری سرطان انجام شده و می شود، پیشرفت های چشمگیری در درمان سرطان حاصل شده و روز به روز هم بیشتر می شود.
ما اعتقاد داریم با قدرتی که بشر از ذات الهی گرفته، به کمال می رسد و می تواند همه مشکلات را از جلوی پای پیشرفت بشریت بردارد. ترس، تابویی است که باید شکسته شود، چون درمان بیمار را دچار اختلال می کند. من همیشه این مثال را می زنم؛ بیشتر بیماران مبتلا به سرطان سینه که به ما مراجعه می کنند، در سنین میانسالی هستند و اکثرا هم می دانند که تومور دارند. مراجعه می کنند، معاینه می شوند و پس از طی مراحل مختلف، جراحی می شوند و سینه شان برداشته می شود. ممکن است چند روز یا یکی دو هفته احساس درد و ناراحتی داشته باشند ولی درمان می شوند. انسان با داشتن سلاح امید می تواند خودش را با شرایط تطبیق دهد. بهترین کار درمانی روی بیمارانی انجام می شود که از ابتلا خود به سرطان مطلع و در پی درمان آن هستند. گاهی پدری را می آورند که ضایع های در شکم یا توموری در روده یا معده دارد. فرزندانش سعی میکنند این موضوع را مخفی کنند و از من می خواهند به او بگویم زخمی بیش نیست و تومور ندارد. بعد که ما درمان این بیمار را شروع می کنیم، بیمار با ما همکاری نمی کند، چون فکر می کند این که یک زخم بیشتر نبوده، پس چرا درمانش این همه دنگ و فنگ دارد؟
حوصله اش سر می رود و درمانش را رها می کند. بیمار باید بداند دچار مشکل شده، درست است که ممکن است روحیه اش را از دست بدهد، ولی بعد، خودش را پیدا میکند و سعی می کند با امید به خدا بر بیماری غلبه کند. خانمی با بیماری تومور پستان پیش من آمد. او میدانست بیماری اش چیست و چگونه باید با ما همکاری کند، این خانم در سن میانسالی از نظر عاطفی حساس است، اما چون در خیمه خانواده او مادر است، نسبت به شوهر و فرزندانش احساس مسئولیت میکند، می خواهد فرزندانش را بزرگ کند و موفقیت های آنها را جشن بگیرد. اگر این خانم محترم مراجعه نکند، هراس داشته باشد و درمانش را جدی نگیرد به مخاطره می افتد؛ او نمی تواند به عنوان ی; مادر، فرزندانش را بزرگ کند و در موفقیت آنها سهیم باشد. پس سعی میکند با امیدواری روحیه اش را حفظ کند و درمانش را جدی بگیرد. در بیشتر مواقع بیماران امیدواری که روحیه خوبی دارند موفق می شوند و بر سرطان غلبه می کنند. وقتی به برخی از بیماران می گوییم سرطان دارید، طوری برخورد میکنند که انگار همه چیز تمام شده، درحالی که از نظر ما تازه شروع کار است و مثل هر بیماری، یک دوره درمان دارد. در خیلی از مواقع بیماران ما بیماریشان را درمان می کنند و بعد از درمان سالیان سال به زندگی ادامه می دهند. خیلی وقت ها شاهد هستیم که در این دوران زندگی بهتری هم دارند. انسان از آینده زندگی خود خبر ندارد، ولی وقتی می فهمد مبتلا به بیماری شده، قدر لحظات زندگی اش را بهتر می داند. افرادی که درمان می شوند بهتر زندگی می کنند وهیچ مشکلی هم ندارند. اصولا درمان سرطان چند بعُدی و چند رشته ای است. یعنی رشته ای خاص در درمان این بیماری دخیل نیست؛ یک کار تیمی است. مسلماً هر وقت کار به صورت تیمی انجام شود، نتیجه بهتری دارد. افرادی که بیشتر از همه دراین تیم درمانی همکاری می کنند، همکاران محترم ما در بخش جراحی هستند. وقتی توده ها در مراحل ابتدایی هستند و به بافت های دیگر بدن متاستاز نداده اند، شاید یکی از بهترین راه های درمان ها جراحی و برداشن تومور و بافت های اطراف آن باشد. ولی با جراحی هنوز درمان تمام نشده است. در مراحل پیشرفته تر بعد از جراحی، درمان دیگری برای سرطان مورد نیاز است. سلول ها خاصیتی دارند که می توانند پخش شده، وارد جریان خون شوند و در جاهای دیگر کاشته شوند. به این مرحله از بیماری میکرومتاستاز گفته می شود. وقتی این سلول های کاشته شده رشد کنند، می گوییم متاستاز داده است. برای همین وقتی ما توده اولیه را برمی داریم درصدی از تومورها برداشته می شود. آن سلول هایی که به چشم فرد دیده نمی شوند، می توانند در محیط های اطراف جریان خون وغدد لنفاوی قرار گرفته و به اطراف سرایت کنند.
برای حل این مشکل وبرداشتن و از بین بردن این سلو لها، درمان دارویی (شیمی درمانی) را شروع میکنیم. این کلمه شناخته شده و همیشه ذهنیت بدی را برای مردم ایجاد کرده است. داروهای شیمی درمانی ادامه درمان سرطان است و باعث می شود این سلولها از بین بروند. هرچه این سلولها بیشتر درحال رشد بیشتری باشند، داروها بهتر رویشان اثر می گذارند. به این ترتیب بیمار به راحتی می تواند با عوارض بسیار کم و قابل قبول، به درمان بیماری بپردازد. اگر این داروها نبودند ممکن بود عمر بیمارخیلی کوتاه باشد، اما دارو برای بیمار تجویز شده و بیمار یا بیماران درمان شده اند، بیماری ریشه کن شده و بیمار سالیان سال است که زندگی می کند. این بیماران روحیه من اونکولوژیست را بالا می برند. وقتی بیمار بعد از سال ها، صحیح و سالم و شاداب و پر انرژی وارد مطب می شود، روحیه ام دوباره زنده می شود. هر کدام از ما پزشکان آنگاه که با این موقعیت روبه رو می شود، احساس میکند کار مهمی انجام داده است.
انواع روش های درمانی
اما به غیر از شیمی درمانی، از درمان های دیگری هم استفاده می کنیم؛ مثل هورمون درمانی. داروهای هورمونی، داروهای کم ضرر و کمک کننده ای هستند که اغلب در تومور پستان، رحم و پروستات از آنها استفاده می شود.
داروهایی که در نسل جدید با مکانیسم جدید وارد میدان مبارزه با سرطان شده اند، از جمله درمان ها، ایمنوتراپی یا ایمنی تراپی است که در حقیقت اینها آنتی بادی هایی هستند که به صورت سنتیتیک ساخته شده اند و این آنتی بادی ها روی گیرنده های آنتی ژنی که روی سطح سلول های سرطانی وجود دارد، می نشینند و آنها را شناسایی می کنند و از بین می برند، بدون این که به سلول های سالم صدمه ای برسانند. عوارض ناشی از این نسل داروها، کمتر دیده می شود. هر قدر علم انسان در رشته سرطان شناسی بالا می رود، مواد و مولکول هایی که در مسیر پیشرفت سرطان دخیل هستند، راحتتر شناسایی می شوند و داروهایی ساخته می شود که جلوی همان مسیر را می گیرد. یک نوع سرطان خونی داریم به نام لوسمی مزمن میلوئیدی. بیماران مبتلا به این سرطان خون، در گذشته شیمی درمانی و پیوند مغز استخوان می شدند، این نوع سرطان خیلی پرعارضه و پردردسر بود. تا اینکه دارویی کشف شد که روی مکانیزم عامل ژنتیک آن بیماری تاثیرگذار بود. هم اکنون دارویی ساخته اند که به آن پروتئین متصل می شود و جلوی عملکردش را می گیرد و دیگر فعالیت ندارد و چون فعالیتی ندارد سلول دیگر رشد نمی کند که بخواهیم با شیمی درمانی آن را از بین ببریم. بیمار با مصرف این داروی کم عارضه به صورت خوراکی، به درمان بیماری کمک می کند. شاید 10 تا 15 سال آینده داروهایی کشف شود که بتوانیم با عوارض کمتر یا حتی بدون عارضه، بیماران را معالجه کنیم.
درمان دیگری که ازگذشته رایج بوده و هنوز هم استفاده می شود، روش رادیوتراپی است که در اصطلاح عامه به برق گذاشتن و اشعه گذاشتن معروف است. در این روش سعی می کنند که از اشعه کُبالت با فرکانس های متفاوت در شرایط دیگری استفاده کنند تا روی تومور اثر بگذارند و آن را از بین ببرند. جراح، جراحی می کند، دکتر شیمی درمانی، شیمی درمانی و درمان های سیستمیک و ایمنی درمانی انجام می دهد. پزشکان رادیوتراپی با استفاده از اشعه های مختلف، جلوی رشد تومور را می گیرند. این درمان ها، درمان های موضعی هستند.
برای درمان سرطان حنجره در گذشته، حنجره را بر می داشتند و بیمار پس از جراحی، برای صحبت کردن مشکل داشت. با گذاشتن دستگاهی زیر حنجره بیمار صداهای نامفهومی از دهان بیمار خارج می شد. ولی درحال حاضر، درمان همراه با اشعه و رادیوتراپی، می تواند کار جراحی را بکند، بدون اینکه جراحی سنگینی روی حنجره بیمار انجام شود و بیمار حنجره اش را از دست بدهد. درگذشته برای عمل سرطان پستان، تمام پستان و عضلات ناحیه قفسه سینه را برمی داشتند، اما الان فقط خود توده را برمی دارند و کاری به سینه ندارند. همه این اقدامات به خاطر نجات جان بیمار و تامین سلامتی بیمار صورت می گیرد تا بیمار بتواند پس از بهبودی به زندگی عادی برگردد. امیدوار باشید و به زندگی لبخند بزنید.
دکتر بهروز نجفی
فوق تخصص بیماریهای انکولوژی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی گیلان