انسان در سراسر زندگی با موضوع امید و ناامیدی برخورد دارد. امید آن نیروی محرکه است که در تمام طول عمر ما جریان دارد: متولد م یشویم با امید به زندگی کردن، غذا میخوریم با امید به سیر شدن، سخن می گوییم با امید به شنیده شدن، محبت میکنیم با امید به فهمیده شدن، صبوری می کنیم با امید به بهبود اوضاع، درد می کشیم با امید به شفا، و می میریم با امید به زندگی جاوید در بهشت خداوند.
گویی زندگی با امید آغاز می شود و با امید پایان می یابد. از این رو امید هم در سطح رفتار، هم در سطح احساس و هم در سطح یک حالت ذهنی قابل مشاهده و بررسی است. خصوصاً در آن شرایطی که تصور می کنیم کاری از دستمان ساخته نیست، مانند زمانی که به یک بیماری سخت مبتلا می شویم.
یا عزیزی را از دست می دهیم، امید به عنوان یک موضوع حیاتی و تعیین کننده بارز می شود و مانند یک کشتی نجات به یاری ما می آید. در این زما نها چه بسا فاصله بین امید و ناامیدی معادل فاصله بین بهبودی و تداوم رنج و بیماری یا حتی فاصله بین مرگ و زندگی باشد.
حکمت عامیانه و ادراک مشترک ما نیز که در حکایات و افسان هها تظاهر می کند، بر نقش برجسته امید و تعبیر به خیر در بهبودی شرایط درونی و بیرونی زندگی ما صحه می گذارد. اینجانب نیز در طول سا لها کار خود با بیماران، بهبود یافتگان و خانواده های آنان و همراهی با این عزیزان در مسیر بهبودی، نقش امید را در سلامتی و بهبودی از بیماریها و رنجها بسیار پررنگ یافته ام. اما ما به امید نه فقط برای گذشتن از شرایط سخت، بلکه برای داشتن و تداوم یک زندگی سالم و شاد نیازمندیم.
امید واقعی چیست؟ حالت ذهنی آمادگی برای رویدادهایی که در مسیر افزایش توان ما برای بقا عمل می کنند. احساس سلامتی و تعادل، شادمانی، نشاط، همدلی، توان پوزش خواستن، قدردانی و بخشیدن، توانایی دوست داشتن و دوست داشته شدن را می توان از نشانه های سطح بالای بقا برشمرد.
از آ نجا که امید به معنای انتظار «خیر» است، اندازه امیدوار بودن ما با اندازه اعتمادمان به منبع یا منابعی که برای «خیر» قایل هستیم، تعیین می شود. منابعی مانند خانواده، جامعه و افراد، قوانین و سیاستهای حاکم بر آن، گروه های اجتماعی مسئول، طبیعت و کائنات (هرچه که ما از آن درک میکنیم) و بالاخره و بالاتر از همه نیروی حیات خدادادی در درونمان و ارتباطی که از این طریق با سرچشمه سلامتی و شفا برقرار می کنیم. به همین دلیل امید به عنوان یک حالت ذهنی، بیش از آن که جنبه فردی داشته باشد، به نحوه ادراک فرافردی ما اشاره می کند؛ این که ما دنیای فراتر از زیست شخصی خود را چگونه جایی می بینیم.
این حالت ذهنی شامل نوعی خوش بینی می شود که بیش از آن که به یاری شرایط بیرونی متکی باشد، بر توانمندی های درونی و امکاناتی مبتنی است که این توانمندیها در دنیای فرافردی ایجاد می کنند یا پیش می آورند.
انسان امیدوار، واقع بینی مثبت گرایانه دارد و در حالی که به مشکلات و حل آ نها توجه می کند، تمرکز خود را به آفریدن خیر و شادمانی در زندگی معطوف می سازد. انسان امیدوار طالب خیر است و بخش اعظم انرژی خود را صرف دستیابی به آن می کند. انسان امیدوار حتی در شرایط سخت، نور خداوندی را از پس تاریکی فراگیر می بیند و خود را مسئول حرکت به سوی آن می داند. او به آسانی شکست و نشانه های آن را نمی پذیرد و به سادگی دست از تلالش برنمی دارد. انسان امیدوار وجود لحظات ترس، رنج و غم را می پذیرد اما از باور خود به پایان یافتن این لحظات و تحقق وعده سلامتی و آرامش نیز محافظت می کند. او می داند که در پس هر سختی آسانی هست.
اما با تمام تلاشی که ما برای داشتن یک زندگی امیدوارانه به خرج می دهیم، می بینیم که شرایط زندگی گاه به گونه ای پیش می رود که باور ما نسبت به توان خود را تضعیف می کند، گویی قرار است صرفاً وابسته بودن به کمک های بیرونی برای حل مسائل زندگی ما کفایت کند. در این شرایط ما بدون این که بدانیم، تدریجاً روز به روز بیشتر از ابزارهای درونی کمک کردن به خودمان تهی می شویم. انگار ما فرآیند تمدن را اتکای فزاینده به ساختارهای بیرونی تعریف کرده ایم که قرار است مایه آرامش، شادمانی و سلامت ما باشند. اینچنین است که وقتی دچار مشکلی می شویم، بیشتر به کمک های بیرونی اتکا می کنیم تا توانمند یهای درونی خودمان. اما همانطور که هیچیک از ما بدون تلاش برای غذا خوردن سیر نمی شویم، مسئول بهره گرفتن و تغذیه کردن از امید در زندگی نیز خود ما هستیم. چرا ما روز به روز بیشتر از عواملی که خوشبینی ذاتی ما را تقویت می کنند دور می شویم و بیش از آن که به تلاش خودمان باور داشته باشیم، باورمان را به ساختارهای اجتماعی بیشتر می کنیم و هر روز بیشتر از پیش، مصرف کننده محصولات آنان میشویم؟
نتیجه این است که ما بیش از آن که خود را تولید کننده خیر و امید بدانیم، به مصرف کننده امید تبدیل شده ایم. در انتظار هستیم که آمارها به ما امید بدهند. در حالی که آمارها صرفاً گرایش هایی را نشان می دهند که تا حال وجود داشته و توسط افرادی (که خود دارای مواضع مختلفی نسبت به امید بوده اند) ثبت شده اند.
امروزه ما به نادرستی آموخته ایم که میزان امید و ناامیدی خود را به این آمارها واگذار کنیم. به محض دچار شدن به یک مشکل، به سراغ آمارها می رویم گویی قرار است آنها تعیین کننده نتیجه ماجرا باشند. چنین شیو های، از یک سو انکار حکمتی است که خالق رویدادها در آنها نهاده، و از سوی دیگر انکار تأثیراتی است که ما می توانیم با خواستن و تلاش کردن در همراهی با اراده متعالش، بر رویدادها داشته باشیم. به یاد داشته باشیم که آمارها، خصوصاً در حوزه پزشکی، هرگز موارد استثنائی را ثبت نمی کنند. مواردی که بیشترین جریان خیر را نشان می دهند و بیشترین امید را می آفرینند. متاسفانه ما تمایل روزافزونی پیدا کرده ایم که برای گریز از ساده لوحی یا متهم شدن به آن، ناامیدی را تبلیغ کنیم.
گویی آموخته ایم که همیشه خود را برای بدترین حالت ممکن آماده کنیم. حتی غالباً در یافته های آماری نیز به بدترین نتایج فکر می کنیم. ناامیدی یعنی از تلاش برای تأثیر گذاشتن بر شرایط و بهبود آن دست برداشته ایم و تلاش و نتیجه آن را واگذار کرده ایم. ناامیدی یعنی بی مسئولیتی در قبال نتیجه ای که می خواهیم به دست بیاید. اگرچه تا زمانی که زندگی وجود دارد هرگز نمی توان احساس امید را در درون کشت، اما می توان حالت ذهنی آن را عقب راند و با تکرار قصه های ناکامی خود را باز هم بیشتر در برابر شرایط تضعیف کرد.
ناامیدی چه بسا می تواند در شکل امید واهی بروز کند، امیدی که از یک سو مسئولیتی بابت آن پذیرفته نمی شود و از سوی دیگر دورنمایی برای دستیابی به آن موجود نیست. گاهی امید به موضوعات توهمی و غیرواقعی از نشانه های ناامیدی است. اما همواره عنصر نپذیرفتن مسئولیت در آن وجود دارد.
از مهم ترین علائم ناامیدی می توان کمبود انرژی، انگیزه و نیروی حیاتی، بدبینی، جستجوی دائمی برای نشانه های ناخوش ایند و پذیرش پیشاپیش و زودهنگام شکست را نام برد. انسان ناامید در تنگنای ترس و غم و احساس فلاکت گرفتار می شود بدون این که راه هایی را جستجو کند که می توانند به بیرون هدایتش کنند. و چون آنها را نمی جوید، نمی بیند و نمی یابد. پس با صدای بلند اعلام می کند که راهی نیست.
یکی از عجیبترین نشانه های ناامیدی، این تمایل به انتشار و پخش افکار و خبرهای ناامید کننده است. کسانی که امیدشان به رحمت خداوند تضعیف شده باشد، توانایی امیدواری، مهربانی کردن، درک محبت دیگران، همدلی عمیق و بخشایش را از دست می دهند. داشتن قلبی هراسان، سخت و بیرحم نتیجه ناامید شدن از رحمت خداوند است. از رحمت خداوند ناامید نشوید. بخواهید آن استثنا باشید که تا حال در آمار ثبت نشده است. بخواهید آن معجزه باشید که تا حال رخ نداده است. به یاد داشته باشیم که باورهای ما در مورد دنیا هستند که موجب می شوند ما به سمت امید یا ناامیدی حرکت کنیم، و این باورها قابل تغییر و قابل اصلاح هستند.
برای محافظت از امید در زندگی، مترصد فرصت برای ایجاد نشاط و شادمانی باشیم، قدر لحظه های شاد و پرانرژی را در زندگی بدانیم، ارتباطاتی را که به ما انرژی و امید بیشتری در زندگی می دهند تقویت کنیم و از روابط و موقعیت های ناامید کننده پرهیز کنیم. نباید از خود انتظاری داشته باشیم که برآورده کردن آن در توان فعلی ما نباشد. نباید خودمان را با دیگران مقایسه کنیم. همه ما زمانهای ناامیدی و روحیه پایین را در زندگی تجربه می کنیم. میزان امیدواری هر شخص وابستگی زیادی به دریافت حمایت از اطرافیان و نزدیکان او دارد و نقش افراد مهم زندگی در امیدوار کردن یا ناامید کردن ما بسیار تعیین کننده است. خصوصاً زمانی که با یک مشکل سخت روبرو می شویم و نیاز بیشتری به حمایت داریم. در این زمانها باید بیشتر به منابع یاری رسان خود مراجعه کنیم و بیشتر به مواظبت از خودمان اهمیت دهیم.
برای محافظت از امید نیازی نیست که ساده لوح باشیم، بلکه برعکس، بشدت نیازمند واقع بینی هستیم. واقع بینی اقتضا می کند که همیشه از سرچشمه خیر، انتظار خیر داشته باشیم. واقع بینی اقتضا می کند که زندگی را همواره آبستن معجزه بدانیم و از هر فرصتی که پیش می آید برای بهتر زندگی کردن استفاده کنیم.
دکتر بیژن نوذری
پزشک مشاور درمان های حمایتی