طی صد سال گذشته ما به تدریج از یک جامعه و روش زندگی طبیعی وارد عصر الکترونیک شده ایم. ما به سرعت از طبیعت کناره گیری کرده ایم. به میزان بسیار زیادی به تلویزیون، رادیو، زنگ تلفن و غیره گوش می دهیم، اما بسیار اندک، موسیقی و نداهای طبیعت را می شنویم. هرسال به تعداد افرادی که تجربه و مهارت بالا در تحلیل بردن و تخریب کردن زمین دارند، اضافه می شود. انسان های سالم بطور فطری و ذاتی یک رابطه روحانی با طبیعت دارند و آگاه هستند که از دست دادن این رابطه یک گام مثبت به جلو برای سلامت طبیعت نیست. اگر شما مایلید چشم انداز زندگی خود را بهبود ببخشید، یکی از الزامات شما این است که رابطه خود را با طبیعت دوباره برقرار کنید. ما باید تلاش کنیم تا خود را از این جنگل های بتونی که زندگی ما را محبوس کرده اند، نجات دهیم. باید مکان هایی را جستجو کنیم تا در آنها بتوانیم اعصاب خود را که به وسیله جار و جنجال انسان ها فرسوده شده اند، سالم سازی کنیم. رابطه توام با احترام و صمیمیت در سلامت فیزیکی، ذهنی و روانی ما نقش حیاتی بازی می کند. طبیعت حقیقت زیبایی زندگی را در ما بیدار می کند. انسان ها هنگامی که رویای یک زندگی بهتر را می بینند، به ساختمان های بتونی بلند، تراکم پرهیاهوی ترافیک، هوای آلوده یا خیابان های پر سروصدا فکر نمی کنند. آنها به جویبارهای جاری در کوهستان ها، به آرامش بکر سواحل اقیانوس ها، دریاچه ها، جنگل ها و سبزی و طراوت دشت ها و مزارع فکر می کنند. آب بسیار آرام بخش است. نشستن و تماشا کردن جویبار هایی که روح شما را دچار شگفتی و حیرت می کنند. حتی در مرکز شهرهای بزرگ زیباترین مناظر فواره های آب هستند. نگاه کنید و ببینید که مردم در بهار و تابستان چگونه گرد فواره های آب جمع می شوند. اثرات آرامش بخش آب در هر شکلی کمک می کند تا از اثرات مخرب و تحرکی کننده مشکلات روزانه رها شویم.
بسیاری از مردم در شهر های صنعتی، زندگی های خالی و تهی از هر گونه جلوه های زیبایی طبیعت دارند. ما باید کاری را که امکان انجامش هست، انجام دهیم تا لحظات زندگی خود را در ارتباط با صمیمیت طبیعت افزایش دهیم. نکته مهم دیگری که در نتیجه صمیمیت و مشارکت ما با طبیعت بدست می آید آگاهی نسبت به این مسئله است که محیط زیست ما تا چه اندازه زیاد نادیده گرفته شده است. میزان صدمه ای که ما در یک قرن گذشته به محیط زیست خود وارد آورده ایم حتی بیشتر از نسل های قبلی است.
گرچه گروه هایی از مردم این حقیقت را قبول نمی کنند اما همه کاری که یک شخص باید انجام بدهد این است که خاک، آب و هوا را با صد سال قبل مقایسه کند. بطوری که در شهرهای بزرگ وقتی به مردم نگاه می کنیم، بخاطر آلودگی هوا، ماسک روی صورت خود زده اند. مقادیر بسیار زیاد آب آشامیدنی در بطری ها برای فروش به مردم، به جای نوشیدن آب تازه و پاکیزه واقع در زیر زمین ، دیدن تخریب و آلودگی خاک های سطحی در سراسر کره زمین، با دیدن اینها درک تخریب وسیع و شدیدی که در محیط زیست انجام گرفته آسان است. تمایل شدید ما برای مالکیت و استفاده مادی سبب شده است که ما بطور دائم زمین، آب و هوا را تغییر دهیم. رودخانه های ما اکنون به گنداب مبدل شده اند. سازمان مرکزی محیط زیست آمریکا گزارش کرده است که در حال حاضر 40 در صد آب تازه و طبیعی برای شنا کردن، ناسالم و خطرناک است. بحران محیط زیست بحران ارزش هاست.
کشورهای در حال توسعه امروز تمایل دارند که با پیشرفت صنعتی به پیشرفت اقتصادی برسند و این کار را بدون توجه به تخریب محیطی انجام می دهند. تنها در 15 تا 20 سال گذشته جهان به اهمیت جنگل های مناطق پرباران گرمسیری برای هر فرد انسانی پی برده است.
ما باید دوستی و مشارکت بیشتری با طبیعت داشته باشیم. تا بدین ترتیب بیاموزیم که همه اجزای طبیعت در ارتباط با یکدیگر هستند. ما باید اجازه دهیم طبیعت به وضعیت پر اهمیت قبلی برگردد. نه آنکه آن را به محل تجمع زباله ها بدل کنیم. تعداد بسیار زیادی از مردم ، امروزه بیگانه با طبیعت رشد می کنند. نزدیکترین رابطه ای که آنها با طبیعت پیدا می کنند، زمانی است که به فروشگاه موزیک محله شان می روند و آهنگ های طبیعت را می خرند. در حقیقت محبوبیت این نوارهای موسیقی نشانه آن است که ما تا چه اندازه برای نداها و اصوات طبیعت ارزش قائل هستیم.
اخیر فرصتی پیش آمد تا با دو خانواده که تازه از مرخصی باز گشته بودند، گفت و گویی داشته باشم. هر دو خانواده برای دو هفته به سفر رفته بودند. یک خانواده با تور از اثار تاریخی بسیار زیبای 10 کشور اروپایی دیدن کرده بودند. که قسمت هایی از آنها را از طریق کتاب های تاریخ در مدرسه می شناختند. ولی آنها خسته برگشته بودند. بدن، ذهن و روح شان تخریب شده بود. چون فقط با تکنولوژی و ابزار دست انسان رابطه برقرار کرده بودند و حالا نیاز به تعطیلات و مسافرتی داشتند تا از خستگی سفر اولشان رها شوند. خانواده دوم به یک اردوی دسته جمعی رفته بودند. آنها برای دو هفته کامل از مظاهر تمدن گریخته بودند. آنها حتی رادیو و ضبط صوت هم با خود نبرده بودند. ما آنها را در همان روزی که برگشته بودن، دیدیم. آرامش خاصی در چهره هایشان پیدا بود. سلامت و نشاط داشتند. آثار تجدید قوای بدنی و روحی در آنها آشکار بود. ارتباط با طبیعت چنین کاری با انسان می کند.
وقتی با طبیعت ارتباط برقرار کنیم از نظر ذهنی و روحی تجدید قوا می کنیم. متاسفانه رابطه ما با حیوانات نیز محدود است. گرچه این حقیقت که باغ وحش های ما تقریبا در همه کشور ها از مکان های دیدنی مورد علاقه مردم هستند، نشان می دهد که ما آنها را نیز دوست می داریم. تشخیص دادن این نکته که حیوانات از نظر اخلاقی با ما مساوی هستند به طبیعت کمک می کند که با توجه به احترام ما یک جهش بزرگ به جلو بردارد. همه انسان ها در یک شاهراه یا خط زندگی در ارتباط با دیگر موجودات زنده به دنیا می آیند. اگر بر آنیم که زندگی خود را بهتر و زیباتر کنیم. قسمتی از روز یا هفته خود را در دل طبیعت بگذرانیم. بی شک به سادگی و راحتی با طبیعت زندگی خواهیم کرد و شگفتی ما از دین زیبایی های طبیت افزایش خواهد یافت.
گذراندن ساعاتی از زندگی با طبیعت می تواند فرصتی باشد برای رویاپردازی و حتی خلاقیت ما یا باعث خواهد شد که تعهد ما به یاری کردن به طبیعت برای بهتر شدن افزایش یابد. در هر صورت اینکار باعث می شود که ما بعد از آن احساس بهتری داشته باشیم. همانطور که « کاوپر » شاعر می گوید: خداوند کشور را ساخت و بشر شهر کوچک را ساخت.
نویسنده: پیتر بوروارش
برگردان: دکتر روح انگیز گل بیدی