مصاحبه با دکتر فریدون سیرتی

سرطان بیماریی است که وقتی در یک فرد ایجاد می شود زندگی او را از همه نظر تحت الشعاع خود قرار می دهد. در این بیماری نه تنها جسم آسیب می بیند، بلکه بیش از آن این روح و روان انسان است که صدمه خورده و فرد در موقعیتی قرار می گیرد که تا آن زمان، هیچوقت در آن نبوده است. این بیماری با خودش ترسها، دل نگرانیها، شایدها و… فراوانی دارد و می طلبد که وقتی فردی بیمار می شود پزشک یا درمانگر او علاوه بر درمان جسم، حداقل کمی هم التیام بخش روح آسیب دیده اش باشد.


جناب آقای دکتر فریدون سیرتی حدود 34 سال است که در زمینه جراحی سرطان فعالیت می کنند. ایشان پزشکی هستند که به شغلشان عشق می ورزند و تجربه سال ها کار در این زمینه باعث شده که ایشان این بیماری را به خوبی شناخته و به درک درستی از درمان گر سرطان بودن برسند. به همین دلیل تیمی را برای درمان تشکیل داده اند که همگی در یک کار گروهی، صمیمانه پاسخگوی بیمارانشان هستند. تیمی که با نهایت ظرافت و دقت انتخاب شده و از اولین لحظه بیماری تا پایان درمان و حتی سال ها پس از آن در کنار بیمار بوده و از هرگونه خدمتی فروگذار نیست.


مجله دانستن یهای سرطان ضمن قدردانی از آقای دکتر سیرتی به خاطر چنین بینش بزرگوارانه و همچنین به دلیل فراهم آوردن این گفت وگو، متن مصاحبه با ایشان را تقدیم خوانندگان محترم می نماید.

 

جناب آقای دکتر سیرتی با تشکر از فرصتی که به که به مجله ما دادید لطفاً مختصری درباره پیشینه تحصیلی و علمی خود بفرمایید.


من در سال 1354 از دانشکده طب فار غالتحصیل شدم. در سال 1360 با درجه ممتاز بورد جراحی را قبول شدم و از همان ابتدا استخدام دانشگاه تهران شده و به عنوان عضو هیأت علمی در بخش جراحی سرطان کار کرده ام. دوره فلوشیپ جراحی سرطان را در بیمارستان “رویال مارزدن” انگلیس و بیمارستان “مموریال کترینگ” نیویورک و یک دوره کوتاهی هم در دانشگاه “لیون” فرانسه گذرانده ام. ده سال آخر هم رئیس بخش جراحی سرطان انستیتو کانسر بودم و از دو سال پیش بازنشسته شده و فعالیتم فقط در بیمارستان مهراد است.


چه انگیزه ای از دوران کودکی باعث شد تا شما علاقه مند به ادامه تحصیل در رشته پزشکی شوید؟


من نمی دانم چرا از ابتدا که بچه بودم خودم را دکتر صدا می کردم و همیشه روی کتاب و دفترم می نوشتم دکتر فریدون سیرتی کلاس…دبستان…، شاید علت اصلیش بیماری مادرم بود و من به دلیل بیماری او با بیمارستان و پزشک سر و کار داشتم و شخصیت پزشک ها و محیط بیمارستان برایم انگیزه و الگویی شد که من را به سمت دکتر شدن ترغیب کرد.


چه عاملی باعث شد که شما رشته جراحی سرطان را انتخاب کنید؟


من رشته جراحی عمومی را انتخاب کردم ولی به جراحی سرطان کشیده شدم. به این ترتیب که در دوره رزیدنتی خود که در بخش جراحی عمومی کار می کردم آن بخش منحل شد و در نتیجه ناچار شدم به بخش جراحی سرطان بروم و همان جا علاقه مند و ماندگار شدم و این را یک موهبت الهی می دانم و خیلی خوشحالم که به این راه کشیده شدم و در این راه کار می کنم چون  رشته ای است که می توان در آن به مردم خیلی خدمت کرد.


در انگلیس و آمریکا با کدام اساتید کار کردید؟ و کار کردن با آن اساتید چه تأثیری بر روی شما داشت؟


من در انگلیس پیش پروفسور “وست بری” که نفر اول در رشته جراحی سرطان بود کار کردم. چند سال بعد از مؤسسه خیریه ای در آمریکا بورسیه گرفتم و به آنجا رفته و در محضر دکتر “بررمن” که از بزرگان جراحی سرطان دنیا بودند بهره مند شدم. مدتی هم در بیمارستان دانشگاه لیون فرانسه پیش استاد “بوبنَ” بودم و در بیمارستان “بوستاگوی” پاریس که بزرگترین مرکز سرطان فرانسه است هم کار کردم.
کار کردن با آن اساتید تجربه بسیار خوبی بود و من از آن بزرگان بهره های زیادی بردم و در این سفرها از کشو رهای مختلف مطالب زیادی را یاد گرفتم و بینش پیدا کردم. شما وقتی به مراکز بزرگ سرطان در دنیا م یروید حتی اگر در حیاطش قدم بزنید بینش پیدا می کنید چه برسد به اینکه در بخش و اتاق عمل باشید و به همین دلیل به دانشجویان توصیه می کنم حتماً به این مراکز بروند تا بینش پیدا کنند.


به جز مسائل علمی چه مسائلی در آنجا بر رویکرد شما در زندگی آینده تان تأثیرگذار بوده است؟


اولاً من جایگاه خودم را در کشورم باور کرده و به آن اعتقاد پیدا کردم و میزان کارایی و مفید بودن خودم را ارزیابی کردم. من زمانی که در خارج بودم کشور در حال جنگ، قحطی و بحران بود و هرکس سعی می کرد فرصتی پیدا کرده و از کشور خارج شود ولی من در آن شرایط حس کردم که مملکت ما چقدر به افراد و تخصص هایی مثل من نیاز دارد و احساس کردم که در اینجا موفق تر و خوشحال ترم و اینکه می توانم ادعا بکنم که برای خودم یک فردی هستم ولی آنجا چون آن سیستم ها خیلی قوی و بزرگ هستند، انسان نمودی پیدا نمی کند مگر اینکه خیلی سال ها در آنجا بماند ولی در هرصورت ما در آنجا بیگانه هستیم.

 

با این نگرش وقتی به ایران بازگشتید به چه چیزی فکر می کردید؟


به این فکر می کردم که بتوانم خدمتی ارائه بدهم و خدمتی که می کنم بر اساس پروتکل های علمی باشد چون آدم آنجا که می رود یاد می گیرد که کار سلیقه ای و دلخواهی نباید باشد بلکه باید براساس چارچوب های علمی باشد. اصطلاحاً به این چارچوب ها در علم می گویند پروتکل های درمانی. ما باید سعی کنیم در قالب این پروتکل ها کارهایمان را ارائه دهیم چون این کار ضمن خدمتی که به مردم می کند باعث افزایش حیثیت علمی مملکت ما می شود و در خارج از کشور هم باور می کنند که در ایران پزشک هایی هستند که با علم غرب و طبق ظوابط و قوانین آن کار می کنند.


چطور شد به جراحی و درمان سرطان پستان علاقه مند شدید؟


این را هم من علاقه مند نشدم بلکه به این سمت کشیده شدم. شاید چون در انستیتو سرطان کار می کردم. جراحی همه قسمت های بدن در همه جای ایران انجام می شود ولی از ابتدا جراحی سرطان پستان منحصر به انستیتو کانسر بود و همه ملت ایران می دانستند بهترین جا برای درمان سرطان پستان همین جا است. جایی که بهترین خدمات در این زمینه به بیماران ارائه می شود. تعداد مراجعین برای سرطان پستان به آن مرکز خیلی زیاد بود در نتیجه تجربه بیشتری پیدا کردم و گرایش ایجاد شد، یعنی من واقعاً همانطور که به جراحی سرطان کشیده شدم به جراحی سرطان پستان هم کشیده شدم.


آیا کارهای تحقیقاتی هم انجام داده اید؟


بله کا رهای تحقیقاتی هم انجام می دادم. با همکاری وزارت بهداری چند پروتکل علمی برای داخل کشور نوشتم. چند ابداع هم در جراحی داشتم. مهمترین ابداع من در زمینه جراحی سرطان پستان بود. من برای اولین بار از ابزاری به نام “لیگاشو” که ابزاری برای جراحی داخل شکم است در جراحی برداشتن غدد لنفاوی زیربغل استفاده کردم. این ابزار هم نسج را می سوزاند و هم می بُرد و استفاده از آن در جراحی غدد لنفاوی باعث شد که ورم دست خیلی کمتر شود، خونریزی تقریباً صفر شده و ترشح لنف بعد از جراحی هم به حداقل برسد. این کار به صورت یک مطالعه درآمد و نتایج بسیار خوبی داشت و هم اکنون توسعه بسیار زیادی پیدا کرده و به میزان بالایی رایج شده است و اگر فرصت شود این ابداع را به صورت یک مطالعه برای مجلات خارجی در خواهم آورد. تحقیق خیلی مهمی که انجام دادم در مورد تغذیه زودرس در بیمارانی بود که تحت عمل جراحی دستگاه گوارش قرار گرفته اند. به این ترتیب که تمام بیمارانی که تحت عمل جراحی دستگاه گوارش علی الخصوص مری و معده قرار می گرفتند خیلی دیر تغذیه می شدند. اما تمام بیماران من از فردای روز عمل تغذیه شان را شروع می کردند و این روش را تحت عنوان “تغذیه زودرس” به صورت پروژه تحقیقاتی درآوردم و به چاپ رساندم که تصویب شد و نتایج خیلی خوبی داشت. ابداع دیگرم راجع به درمان زردی یرقان های انسدادی بود و من برای اولین بار این جراحی را روی تعداد زیادی بیمار انجام دادم در حالی که در دنیا برای این بیماری هیچ روش جراحی وجود نداشت و در هیچ کتابی هم نوشته نشده اما من با موفقیت این جراحی را به انجام رساندم و به صورت مقاله نیز درآوردم.


همچنین ابداع دیگری در مورد جراحی ترمیمی فک داشتم. در آن زمان ایران در حال جنگ بود و امکانات و تکنولوژی وجود نداشت در عین حال نیاز هم بالا بود و در آن شرایط من توانستم با استفاده از دنده به ترمیم فک بپردازم. این جراحی هم جراحی خاصی است که اصلاً نمون های در دنیا ندارد و در کتابها هم نوشته نشده اما من توانستم با ابداع خودم روی تعداد زیادی با موفقیت به انجام برسانم.


آیا هم اکنون این جراحی فک توسط پزشکان دیگر انجام می شود؟


ما در ایران قبل از جنگ چیزی به عنوان جراحی ترمیمی و پلاستیک نداشتیم ولی به قول شکسپیر “هیچ چیز بدی، بد مطلق نیست و هیچ چیز خوبی هم خوب مطلق نیست” و هر بدی خوبی هایی دارد، از قبال جنگ مملکت ما پیشرفتهای زیادی کرد و یکی از آن ها در زمینه جراحی پلاستیک بود که خیلی از این نظر متحول شد و بعد توانستند با تکنولوژی های پیشرفته و پروتزهای مخصوص نقیصه عدم وجود فک را جبران بکنند ولی در آن زمان که من جراحی کردم این امکانات وجود نداشت.


حدوداً چه تعداد بیمار را درمان کرده اید؟


در مطب بیماران خصوصی من از 14 سال پیش که به صورت فایلهای کامپیوتری اطلاعاتشان ثبت شده حدود 5 هزار و اندی هستند. اما از بیمارانی که در بخش دولتی و انستیتو درمان شده اند آماری ندارم.

 

آمار های جمع آوری شده حکایت از چند درصد بهبودی و چند درصد مرگ دارد؟


این را به صورت آمار ندارم ولی به طور کلی 80 درصد آ نها خوب شده اند و 20 درصد آن ها ممکن است در طی بیماری از بین رفته باشند. در کل آن چه به صورت ضمنی می توانم بگویم این است که 80 درصد کاملاً درمان شده و سلامتی خود را بازیافته اند.


آیا شما از کشو رهای دیگر هم بیمار دارید؟


بله، از کشو رهای شوروی سابق مخصوصاً از آذربایجان، از عراق، کویت، آمریکا، کانادا و اروپا هم بیمار زیاد داریم. بیمارانی که از آمریکا، کانادا و اروپا می آیند تماماً ایرانی هستند ولی مریض هایی که از عراق، دوبی، آذربایجان و کشو رهای شوروی سابق می آیند همه ملیت خود آنجا را دارند.

 

موفقیت کنونی خود را نتیجه چه می دانید؟


چند فاکتور را در موفقیت خودم دخیل می دانم. اول اینکه من همیشه مطالعه کردم. دوم، من همیشه سعی کرده ام براساس ضوابط علمی کار بکنم. سوم در همه حال وجداناً مریض را جزو خانواده و فامیل خودم تصور کرده ام و آن کاری را که برای خواهر یا برادر خودم انجام می دهم برای همه بیمارانم انجام داده ام و به  قول معروف همیشه سرویس و خدمات پس از فروش من خیلی قوی بوده، این نبوده که مریضی را درمان کرده و بعد او را رها بکنم. همیشه در خدمت بیمارانم بوده و صمیمانه پاسخگویشان بوده ام و کار خیلی جالبی که از یک سال گذشته کرده ام این است که برای مریض هایم جلسات ماهیانه می گذارم. اولین دوشنبه هر ماه جلسه ای در سالن کنفرانس بیمارستان مهراد برگزار می شود و بیماران سرطان پستانی که ماه قبل عمل کرده اند در این سالن جمع شده و من به همراه تیمی انواع متخصصان مثل روانشناس، روانپزشک، جراح ترمیمی، انکولوژی و … جوابگوی سوالات و مسائل بیمارانم هستم. این کار اولین بار است که در ایران انجام می شود و خدا را شکر خیلی موفق بوده و استقبال زیادی از آن شده و کمک بسیاری به بیماران شده است.

 

سخت ترین روزهای کار شما چه روزهایی بوده است؟


در حقیقت کار من همیشه ضمن اینکه خیلی سخت است، خیلی مثبت هم هست. یعنی هر روز خدا را صبح با عشق به کار از خواب بیدار می شوم. مریضها را ویزیت می کنم و بعد به مطب می روم. من در مطب خود به صورت تیمی کار می کنم و به همراه من خانم دکتر جهانگیری هستند که با هم جراحی سرطان پستان را انجام می دهیم. آقای دکتر عطاریان جراح ترمیمی و پلاستیک که بُعد پلاستیک قضیه را کار می کنند. خانم دکتر خدادادی و سه پرستار هم هستند که همگی با هم در خدمت بیماران هستیم. شاید مریضها خودشان شاهد باشند کهبا همان عشق و لبخندی که اولین مریض را م یبینم با همان عشق و لبخند آخرین مریض را هم می بینم. همشیه صمیمانه پذیرای بیمارانمان هستیم و با اینکه مکان ما مطب جراحی سرطان است محیط بسیار مثبت، دلنشین و صمیمانه ای داریم و بیماران هر مشکلی که داشته باشند وقتی از اینجا می روند به میزان زیادی از بار غمشان کم شده است.


به طور کلی گروه ما سرشار از انرژی مثبت است، انرژی مثبت زیادی به مریض ها می دهیم و انرژی زیادی از آ نها می گیریم. حتی سعی کرده ایم محیط مطبمان را از نظر رنگ آمیزی، نورپردازی و برنامه های تلویزیونی طوری باشد که بیماران احساس آرامش کنند و احساس بدی نداشته باشند.


این کار تیمی شما از چه زمانی شروع شده است؟ و چرا به صورت تیمی کار می کنید؟


ما حدود ده سالی است که داریم تیمی کار می کنیم. من افرادی را وارد تیم خود کرده ام تا بتوانم به کمک آنها بهترین سرویس را به بیمارانم ارائه بدهم. همانطور که گفتم آقای دکتر عطاریان جراحی های ترمیمی پستان را انجام می دهند. چون سرطان پستان، سرطانی است که خانمها خیلی به آن حساسیت دارند و ارگان سمبولیک خانمها است و به همین لحاظ باید خیلی به آن اهمیت داد. و در این زمینه آقای دکتر عطاریان خیلی به ما کمک می کنند و نهایت کوشش این است که کاری که انجام می شود کمترین صدمه را از لحاظ ظاهر و زیبایی به مریض بزند.


امروزه رسانه ها خبر از افزایش بی سابقه آمار سرطان پستان در کشور به ویژه تهران می دهند. عوامل افزایش این آمار چیست؟


مسائل بیشتر اجتماعی است تا محیطی. سن ازدواج و سن زایمان خیلی بالا رفته و استرس هم خیلی بالاست، اینها خود مهمترین عوامل هستند. به طور کلی بهتر است بگویم در تهران سن زایمان رفته بالا چون یا دیر ازدواج می کنند یا اگر هم زود ازدواج می کنند دیر بچه دار می شوند. اگر زایمان تا قبل از 35 سالگی نباشد احتمال سرطان پستان بالا می رود. در حال حاضر خیلی از زایمان ها در همین محدوده سنی است و حتی خیلی ها بالای 35 سال هم زایمان می کنند. در کل بالا رفتن سن زایمان و استرس در ایجاد سرطان پستان بسیار مؤثر است.


تکنولوژی تا چه حد توانسته به تشخیص زودهنگام سرطان پستان کمک کند؟


بسیار زیاد، مخصوصاً در این حدود 10 تا 15 سال اخیر که دستگاه ماموگرافی دیجیتالی آمده میزان کشف سرطان پستان در مراحل ابتدایی بسیار بالا رفته. این دستگاه ها سرطانهای بسیار ابتدایی را در حد کوچکتر از ارزن تشخیص می دهند. دستگاههای سونوگرافی و MRI قوی هم که وجود دارند در تشخیص خیلی کمک می کنند. همه این دستگا هها روز به روز قدرت، توانایی و دقتشان بالا می رود و اصلا قابل مقایسه با دستگاههای قدیمی نیستند.

 

چه تعریفی از سرطان دارید؟


سرطان یک تعریف علمی دارد که آن تکثیر بی رویه و لجام گسیخته سلول های سرطانی در اثر عوامل مختلف است. از بعد اجتماعی می خواهم این پیام را به مردم بدهم که مردم از سرطان نترسید. سرطان آن مریضی قدیم نیست. سرطان با امکانات و داروهای موجود درمان پذیر است. بیماران بسیاری از این بیماری نجات پیدا کرد ه و از طول عمر خوبی برخوردار می شوند.
در حال حاضر سرطان خطرناک تر از بیماریهای کلیوی، ریوی و قلبی نیست. آیا تمام آن بیماران خوب می شوند؟ نه آ نها هم خیلی هایشان از بین می روند. سرطان هم همینطور است. فقط مطلبی که هست این که میزان درمان و نجات از سرطان روز به روز بالاتر می رود، مخصوصاً سرطان پستان و در حال حاضر آمار نجات بیماران ما با کشو رهای غربی و آمریکا کاملاً مطابقت دارد.


شما چه تعریفی از زندگی دارید؟


زندگی بر گردنت انداخته دست
خوش خواهی زیستن یا ناخوش خواهی زیستن


زندگی بر ما تحمیل شده. یعنی ما خودمان به این دنیا نیامده ایم و ما را آورده اند. چه خوش باشیم چه ناخوش باید زندگی کنیم! پس چه بهتر که با خوشحالی زندگی کنیم. هرچند که به قول مولانا «به عنف آمدم، به حیرت زیستم و به حسرت رفتم ». یعنی آخرش هم نفهمیدیم که موضوع چیه! ممکن است نتوانیم به عمقش پی ببریم و آخرش گیج شویم ولی باید در هر صورت خوش زندگی کنیم. زندگی یک سری مسایل روی میز دارد و یک سری مسایل زیر میز! من فکر می کنم زندگی همین چیزهایی است که روی میز است و ما نباید زیر میز دنبالش بگردیم و با ماوراء طبیعه و… خودمان را گیج کنیم.

 

جناب آقای دکتر سیرتی لطفاً نظر و پیشنهاد خود را در مورد مجله دانستن یهای سرطان بفرمایید.


اتفاقا همین دیروز که جمعه بود فرصت پیدا کردم و آخرین شماره مجله شما را مطالعه کردم و حتی بعضی قسمت ها را دوباره خواندم و عمیقاً خانم دکتر اصفهانی را تحسین کردم. می دانم خانم دکتر چقدر مشغله دارند. تمام مدت داشتم فکر می کردم که خدایا این آدم با این همه مشغله چطور به این فکر افتاد که این کار را انجام دهد و توانسته 14 تا 15 سال این مجله را منتشر بکند و شماره به شماره هم بهتر چاپ می شود. این یک خدمت بزرگ به مردم و علم است. واقعاً خانم دکتر اصفهانی و تمام کسانی که عاشقانه با خانم دکتر دارند این مجله را منتشر می کنند تحسین می کنم.

 

فاطمه ابوالحسن پور